کتاب «شکلگیری علم اسلامی» اثر مظفر اقبال، ترجمه و منتشر شد
پایگاه خبری رب: انتشارات «ترجمان علوم انسانی»، کتاب «شکلگیری علم اسلامی»، نوشتۀ مظفر اقبال را منتشر کرد. این اثر با ترجمه گروهی از مترجمان و به کوشش محمدرضا قائمینیک تدوین یافته و به بهای ۲۱۵۰۰۰ ریال روانۀ بازار نشر شده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «شکلگیری علم اسلامی» از جدیدترین آثار مظفر اقبال(۱۹۵۴ م) اندیشمند پاکستانی مقیم کانادا و مؤسس مرکز اسلام و علم است که تاکنون به زبان دیگری ترجمه و منتشر نشده است. این کتاب داستان شکلگیری یا فرایند ساختن سنت علمی اسلامی و رابطهاش با اسلام را میگوید؛ دینی که تمدن خاصی را خلق کرد که آن تمدن متکی بر جهانبینی قرآنی بود. این داستان از دیدگاههای مختلف جامعهشناختی تا تاریخی و متافیزیکی تا علمی روایت میشود. روششناسی به کار رفته برای این کار، تا حد زیادی وابسته به این است که رابطه میان اسلام و علم را چهطور بفهمیم.
قرابت حوزه پژوهشی نویسنده در این کتاب با سنتهای فکری رایج در ایران، بهخصوص سنتهای فلسفی، فقط به آثار سدههای هشتم تا شانزدهم میلادی منحصر نمانده و او به نویسندگان معاصر ایران مانند استاد مرتضی مطهری و آیتالله حسن زاده آملی نیز اشاره کرده است. به علاوه نیازی به گفتن نیست که مسئله اصلی اقبال در این کتاب، یعنی شکلگیری یا ساختن علم اسلامی مطابق با یکی از مهمترین دغدغههای پژوهشی ایران در دهه گذشته است. دغدغهای که با عناوین مختلفی مثل تحول در علوم انسانی یا علم دینی و گاه اسلامیسازی علوم به رغم تفاوتهایی که با هم دارند، مطرح شده است.
این کتاب شامل هفت مقاله از مظفر اقبال است که توسط گروه مترجمان ترجمه شده است که عبارتند از: جنبههای سنت علمی اسلامی (سده هشتم تا شانزدهم) توسط حسن آریان؛ سطوح رابطه اسلام و علم (سده هشتم تا شانزدهم) توسط مهدی مقدسی؛ مسجد و آزمایشگاه و بازار (سده هشتم تا شانزدهم) به همت علیرضا قبولی و مهدی مقدسی؛ مقالۀ اسلام، عصر انتقال و افول علم اسلامی توسط حسن بوژمهرانی و زهرا مدرسی؛ اسلام و علم مدرن؛ دوره استعماری(۱۸۰۰ تا ۱۹۵۰) توسط محمدرضا قائمینیک؛ اسلام و علم جدید؛ مسائل معاصر به کوشش محمد حقانی فضل و آیا علم اسلامی ممکن است؟ با ترجمه محسن قائمینیک.
در بخشی از مقدمه اقبال آمده است: تفاوتی اساسی وجود دارد میان علم مدرن و ماهیت علمی که در تمدن اسلامی در طول سدههای هشتم تا شانزدهم وجود داشت. رویکرد این دو به طبیعت دو شکل متفاوت دارد و از این رو نمیتوانیم برای روایت رابطه متقابل اسلام با علم مدرن و رابطه آن با علم پیشامدرن از روششناسی یکسان استفاده کنیم. این تقسیمبندی تصادفی نیست؛ بلکه از ضرورتی تاریخی برخاسته است: سنت علمی اسلامی از درون خاستگاه بزرگتر تمدن اسلامی برآمده و با دیگر رشتهها و شاخههای دانش، تعاملی نظاممند و هماهنگ دارد. این شیوههای تعامل در خلأ نیست؛ بلکه درون عالم فکری بزرگتر از اسلام است؛ عالمی که لبههای تیز و صدای ناموزون داشت؛ اما با وجود این عالمی بود که جهانبینی قرآنی به آن شکل داده بود.
گفتمان اسلام و علم با ورود علم غربی مدرن به جهان مسلمین، وارد دوره جدیدی شد، چون این ورود با استعمار جهان مسلمین هم زمان بود، با تعداد زیادی از عوامل دیگر شامل دستورهای اقتصادی و سیاسی و نظامی قدرتهای استعمارگر نیز همراه شد. این کار باعث تخریب نهادهایی شد که سنت هشتصد ساله آموزشی اسلامی را ایجاد کرده بودند. از بین بردن نهادهای صدساله و بنا کردن نهادهای علمی جدید با دستورالعلملهایی که منافع قدرتهای استعماری را دنبال میکرد، نیروهای عمل علم در جهان مسلمین را تغییر داد. در این حالت، اسلام با علمی تعامل کرد که مبتنی بر فلسفه طبیعت بیگانه با مفهوم خودش بود. ما برای تبیین این رابطه جدید میخواهیم به مفروضات معرفتشناختی بنیادین خاصی از علم مدرن و نیز بسط و گسترشهایی که منجر به ظهور این مفاهیم جدید از طبیعت در جهان غرب پسابیکنی شد، توجه کنیم و ببینیم که چگونه این تغییرات اساسی، گفتمان اسلام و علم را شکل دادهاند. همچنین آنچه برای هدفمان مهم است، فرایند پیچیدهای توأم با احترام به علم و فنآوری غربی ایجاد کرده است. این عوامل دلایل اصلی سلطه غرب بر جهان و استعمار سرزمینهای مسلمانان فهمیده میشود.
این کتاب در نهایت، دوره پس از جنگ جهانی دوم را بررسی کرده تا بتوانند حد خاصی از وضوح و روشنی را در گفتمان اسلام و علم ایجاد کند. این وضوح نوید میدهد که چشماندازهایی جدید به آینده باز شوند.
پرسشهایی که در فصول این کتاب بررسی شدهاند عبارتند از: در علم اسلامی، چه چیزی اسلامی بود؟، اسلام چگونه بر مسیر توسعه سنت علمی اسلامی تأثیر گذاشت؟، آیا تنشی در سنت اسلامی وجود داشت که بتواند مانع شکوفایی این فعالیت علمی شود؟، این سنت کی و چرا و چگونه به پایان رسید؟ این دانش علمی چگونه به اروپا رفت؟