تبیین تطبیقی رویکرد تربیت رسانهای و رسانۀ تربیتی و نقد دلالتهای آنها در تعلیموتربیت
پایگاه خبری رب: حمیده شریفینیا،
دانشجوی رشتۀ تاریخ و فلسفه آموزشوپرورش دانشگاه تربیت مدرس از پایاننامه
کارشناسیارشد خود با عنوان «تبیین تطبیقی رویکرد تربیت رسانهای و رسانۀ تربیتی و
نقد دلالتهای آنها در تعلیموتربیت» دفاع میکند. این پایاننامه
که با راهنمایی دکتر سیدمهدی سجادی و مشاورۀ دکتر هاشم فردانش نوشته شده است، در
روز دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 10 با داوری حجتالاسلام علیرضا صادقزاده به
عنوان داور داخلی و دکتر محمدحسن میرزامحمدی بهعنوان داور خارج از گروه ارزیابی
میشود. گفتنی است این جلسۀ دفاع در دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدۀ علوم انسانی، طبقه
اول، اتاق 122 برپا خواهد شد.
شریفینیا در چکیدهای که برای این پایاننامه تدوین کرده است، اشاره میکند:
دو رهیافت افراطی و کلان «ابزارگرایی» و «ذاتگرایی» مدتها است بر فلسفۀ تکنولوژی سایه افکنده و هر یک حامیان و منتقدانی را به خود اختصاص داده است.
دیدگاه اول، رویکرد ابزارگرا است که تکنولوژی را امری بیطرف، خنثی و حتی مثبت ارزیابی کرده که نسبت به اقتضائات و ملاحظات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع گوناگون بیتفاوت است. ابزارگرایان تکنولوژی را جدا از کاربرد آن تصور کرده و خوبی و بدی آن را به نحوۀ استفاده از آن منوط نموده و از این رو عاملیت انسانی را در این چگونگی دخیل میدانند. بنابراین حامیان این دیدگاه مخاطب را به عنوان عنصر اصلی و فعال جریان ارتباطات معرفی نموده و بر قوای ذاتی و درونی مخاطبان (ناظر بر عنصر عقل، اراده و آزادی) در گزینشگری، هدفمندی و مقاومت در برابر پیامهای رسانهای، تأکید دارند. به عبارت دیگر، آنچه به عنوان محور اساسی در جریان ارتباطات از نگاه ابزارگرایان وجود دارد، عاملیت و فعالیت مخاطب است. بنابراین توسعه تکنولوژی و دسترسی نامحدود در فضای رسانهای برای مخاطبان به عنوان کنشگران اصلی این جریان، از جمله نتایجی است که در تلقی ابزارگرایی به بار میآید.
از طرفی ذاتگرایان که نسبت به تبعات و پیامدهای فاجعهبار پدیدۀ عصر حاضر نگرانند، معتقدند نه تنها تکنولوژی خنثی نیست که با خود اقتضائات و اهدافی را به همراه دارد. بنابراین تکنولوژی را حامل ارزش و حائز ویژگی فرهنگی میدانند که نسبت به ملاحظات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف بیتفاوت نیست. آنها بر این باورند که تکنولوژی نوع جدیدی از سیستم فرهنگی است که کل جهان اجتماعی را به منزلۀ یک شیء قابل کنترل بازسازی میکند. همچنین از آنجا که تکنولوژی مولود تمدن مدرن است، فرهنگ و جامعه را متأثر از شکل واحدی از عمل و اندیشۀ تکنیکی میکند که این به نوبۀ خود مسألهای فراتر از تکنیک و تهدیدکنندۀ ارزشهای غیرتکنیکی در جوامع و خردهفرهنگها است. بنابراین با فرض انفعال مخاطب در مواجهه با تکنولوژی و رسانههای ارتباطی، قائل به ایجاد سازوکارها و قوانین الزامآور و تنبیهی در جهت مقابله با سونامی مهیب تکنولوژی هستند.
لذا اتخاذ هر یک از دو رویکرد فوق مدلولاتی را در تعلیم و تربیت در پی دارد که در این پژوهش با استفاده از روش استنتاج ناظر بر اهداف و اصول، مورد بررسی قرار گرفته و سپس با استفاده از روش تحلیل انتقادی مورد نقد و ارزیابی واقع شده است.